کاش هنوز کودک بودم....
بی هیچ واهمه ای از دلهره های خواستن
کاش هنوز کوچک بودم
به جای این نوشته ها با خودم زمزمه میکردم:
عروسک قشنگ من قرمز پوشیده....
و تو... پسرک بازیگوش همسایه بودی....
به من میخندیدی
و با توپ گِلیت پیراهن قرمز گلدار مرا نشانه میگرفتی...
و من گریه میکردم... با صدای بلند.....
بعد تو شکلکی کودکانه نثار صورت خیس از اشک من میکردی و صدای فریاد های کودکانه ام بلند تر میشد....